محل تبلیغات شما

خنده آزاری



فصل اول: اصطلاحات خود سینما:

بلیط سینما: بزرگترین مانع فروش سینما. تکه کاغذی که عدد روی آن(قیمت) تأثیر چشمگیری روی تعداد بیننده های یک فیلم دارد.

صندلی سینما: تاپاشی­تاشه. وسیله ایست که در هنگام خسته کننده بودن فیلم، با انجام انواع حرکتها بر روی آن میتوان خود را سرگرم کرد. دسته آن شیء بسیار مهمیست که هنوز مشخص نشده برای ماست یا بغلدستی.

مأمور کنترل بلیط: کسی که علاوه بر کنترل بلیط، مسئولیتهای دیگری هم دارد همچون وارسی بدنی بعضیها برای همراه نداشتن تخمه سیاه، کنترل افراد که یک وقت کسی دوتا نباشد، و بررسی نسبت تماشاچیانی که باهم می آیند.

تخمه: یک چیزی ضروری ممنوع. چیزی که تماشاگر نبودش را در سینما تحمل نمیکند و مسئول سینما وجودش را.  یکی از چیزهایی که خلاقیت مردم را در جاساز کردن آن نشان میدهد

مأمور سینما: کسی که چراغ قوه می اندازد توی چشم ملت تا جای خالی پیدا کند. مأمور گرفتن مچ تماشاگران تخمه خور. کسی که نمیگذارد در سینما بخندی.

سه شنبه: روز موعود عاشقان. روزی که نشان میدهد علت خلوتی سینما در روزهای دیگر کیفیت فیلم نیست بلکه سه شنبه نبودنِ دیگر روزهاست.

شماره صندلی:  چیزی که حکم قاشق خورشت سر سفره را دارد که هست ولی کسی از آن استفاده نمیکند. چیزی که فقط موقع کم آمدن صندلی و دعوا بر سر صندلی به آن نگاه میشود.


 هر کار میکنم نمیتونم این شوهرم رو از مامانش­اینا بکنم. هردفعه میره پیش مامانش پرش میکنه میاد بهم میگه که مامانم اینا رو دعوتشون کنیم. هرچی هم منصرفش میکنم دوباره میره خونه مامانش خنثی میشه. شما بگید چه کار کنم نیان.

Mina: من همه اش فکر میکردم که مادرشوهر فقط به لباس عروسش گیر میده. پس این مشکلاتم داره؟

معاونت امور ن مستقل: جلو درتون بنویسید ساعت کار: همه روزه به از ساعت 7 تا 7:40دقیقه صبح.(ر.ک: کتاب چگونه شوهر خود مهربان باشیم، ج12، ص223)

BANOOYE MANTEGHEI: فقط 40 دقیقه؟ سرطان مادرشوهر که نمیگیری انقدر کم باشه. اصلا از صبح تا شبش کن ولی بزن برای نهار و شام تعطیل میباشد. خانوما پرچما بالا

Sasan:فکر کنم اگه ببندیشون به توپ و تانک کمتر اذیت میشن. در ضمن خانوما نیاز به پرچم ندارند. کلیبسشون حسابی بالا هست.

Tantak:تانک فایده نداره. من تنتاک رو پیشنهاد میکنم. از وقتی از تنتاک استفاده میکنم دیگه مادر شوهرم من رو به جا نمیاره.

MONA MANKAN: شام دعوتشون کن نون پنیر بذار جلوشون بگو ما شام سبک میخوریم.

ABJI JOON: نون پنیر که خوبه. من میگم دست پخت خودتو بخورند میرند دیگه نمیان.

در جستجوي عشق: به دنبال یک دستگاه شوهر هستیم. با ارائه سرویس رایگان و همه روزه به مادرشوهر.

Koohe tajrobe: این حرفها چیه؟ اتفاقا بهترین غذاها رو جلوشون بذار تا تو رودروایستی بیافتن. اگه باهاشون خودمونی باشی میشی عضو خونواده ولی وقتی که خیلی رسمی باهاشون بودی میشن مهمون سالی یک بار

Esi: رستوران اِسی کثافتِ بیشعور با سرویس رایگان مناسب بستن زبان قوم شوهر.

Elnaz:هر موقع شوهرت خواست یک نفر از خونوادشو دعوت کنه تو ده نفر از خونواده ات رو بکش وسط. انقدر زیاد کن چیزی نگه. البته اینو علم ثابت نکرده فعلا در حد فرضیه است.

Davood: باور کن مادرشوهر فقط واسه چزوندن نیستا، آپشنهای دیگه ای هم داره.

Ramal tomam: یک معجون درست کن با پوست پیاز نشسته، بال مگس تارنسیلوانیایی، پشکل گوزن برازجان، ادرار پسربچه­ای که از معلمش میترسه؛ بعد مادرشوهرت رو در شبی که ماه کامله دعوت کن بده معجونو بخوره.

Oskol tamam: حالا همه بگردیم یک راه حلی پیدا کنیم که چطور مادرشوهره قبول کنه اینو بخوره. فکر کنم بکشیش کمتر اذیت بشه.

شوهرت: نگاه کن تو رو خدا. من میگم تو این چیزا رو از کجا یاد میگیری؟ نگو اتاق فکر داری.


 

هو الباقی

آنان که به کانال دو پیچت کردند          یک روزه تو را زدند و هیچت کردند

با لحجه­یی که زبان بُرّان تو بود              ایندفعه تو را فیتیله پیچت کردند

در کمال تأثر و تعجب، درگذشت نابهنگام فیتیله  این یاران شیرین دیرین را تسلیت گفته به سوگ آن مرحوم مینشینیم.

آنان که که با بچه­بازی، با بچه  بازی میکردند و با شرینی زبان ترکی، شیرین زبانی میکردند افسوس که این بچه­بازی­ها به چه بازی­ها گرفته شد، بالاخره همین زبان­ریزی باعث آبروریزی شد و زبان نشناسان این زبان بازی را  زبان درازی و تَرَکی بر تُرکی و آزاری بر آذری دانستند و در نهایت پس از گذشت سه دهه بچه بازی این زبان سبز سر سرخشان را بر باد داد.

بدین منظور مجلس ختمی برگزار نمیشود چون کسی نمیخواهد ممنوع التصویر شده و پرونده اش با اعتراض نمایندگان مجلس به شورای امنیت ملی برود.

از طرف خانواده های عزادار:

کلیه پدر مادرها ، پدر بزرگ ها و پدربزرگترها و برخی از بچه ها که احیانا این برنامه بزرگسالان را نگاه میکردند و کلیه هموطنان به خصوص اکثر آذری زبانهای عزیز که میدانند تقلید یک لحجه تبلیغ آن است نه توهین.

و تبریک به کلیه مخالفان و دلواپسان که به هر نحوی به دنبال یک راهی برای نفوذ میگردند و الان این نفوذ بزرگ را پیدا کردند و شبکه پویا که تنها رقیب خود را از دست داد.


سوال:

 سلام. من شیطانم. من اینجا اومدم تا مراتب بی خبری و بی مسئولیتی خودم رو از فاجعه منا اعلام کنم. درسته این حادثه در راه سنگ زدن به من اتفاق افتاده ولی به جون مامانم من کاره­ای نیستم. اینا یه جوی دارند آدم میکشند که عمرم ندیده بودم. شماها بگید من چه کنم؟ همینجوری بگذره کلا بیکار میشوم.

کامنتها:

  1. برو بهشون بگو این مختون فقط برای پارچه روش گذاشتن نیست آپشن ها دیگری هم داره.
  2. یعنی اینها، تک تک سلولهای خاکستریشونو چربی گرفته  از بس میخورند.
  3. کارت ساخته است. والا این خاندان انقدر زیادند تانک هم تشون نمیده.
  4. تانک فایده نداره من بهت تنتاک معرفی میکنم.
  5. وقتی تو بازار داره هر چیزی ورژن جدیدش میاد، شیطونم از رده خارج میشه دیگه
  6. غلط نکنم، چین تو کار تولید شیطون هم رفته باشه.
  7. یک لحظه به شیطون بگید تو افق محو نشه من برم تخمه بخرم بیام.
  8. تا حالا شیطون رو به این بدبختی ندیده بودم. برش دارید ببریدش ماه عسل، مشکلش رو بگه شاید مسئولین رسیدگی کنند.
  9. نه بابا باید بردش خندوانه. همین خاطره­اش رو تعریف کنه، تو خنداننده برتر اول میشه. من خودم، همین الان موبایلم از شدت خنده از اندروید به جاوا تحلیل رفت.
  10. انقدر این حیوونکی رو اذیتش نکنید. خب ازش استفاده ابزاری کردن دل شکسته.
  11. برو انگریبرد بازی کن. فکر کنم این آل سعود انگریبرد زیاد بازی کردن که میتونند اینطور راحت همه رو بندازند رو هم.
  12. بسه دیگه. تموم لامپهای خونه از این اراجیف ترکید .
  13. مریض بعدی لطفا

 

 

                      هو الباقی

 

هرکس که سر سفره تو خورده نمک                گوید: لعن الله علی من قتلک»

با تیغ تورم ترکیدی، نه ترک              تحریم تو را جان عزیزت نترک

 

با قلبی آکنده از حزن و ناله، در گذشت این یار  چندین ساله که مادری مهربان برای رکود و تورم، و درآرنده پدر مردم بود را تسلیت گفته و در سوگ  مینشینم .

آن گزینه ریزه میزه‌ی زیرِ میزی که هرچه زیر میزی‌های کلفتی برای رفعش داده میشد و بیشتر نصب میشد. اما افسوس که مذاکرات نفس‌گیر نفسش را گرفت و در نهایت آن عامل تشنج بازار خودش  با حالی زار تشنج گرفت و در روز نامعلوم توافق، تو افق محو شد.

بدین منظور مجلس ختمی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی ایران و مجلس سنای آمریکا  به طور همزمان، به مدت دوماه برگزار میشود. باشد که همیشه یاد آن مرحوم محروم گرمای جیب مختلصان  و کلاهی بر سر مفلسان و توجیه تمام بدبختی‌ها باشد. یادش جاوید که پنبه بهمان مالید.

از طرف خانواده‌های عزادار:

ریزگردهای استان خوزستان، خشکی دریاچه ارومیه، عمل دماغ در تهران و کلیه مشکلات اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی، ترافیکی، غذایی، قضایی و دیگر مشکلات عزیز که در مصیبت پدرشان دارند دق میکنند.

و همچنین همه کاسبان آن مرحوم و همچنین آقا زاده و کوچک زاده‌ها و تمام شخصیتهای جلیلی و کریمی که نه از روی هوس بلکه در مدار شریعت همواره برای پاشیدن بذر سلامتی تحریم، توکلی دعایی کاری میکردند و اکنون ناله وامصیبتا را با صدای رسایی سر داده اند. و همچنین آقای ‌‌نژاد که هر کار کردیم اسمش را نتوانستیم با ایهام بیاوریم و طبق معمول به طور خاص اسمش ذکر شد. و کلیه عزیزان کم سواد لبوفروش علی الخصوص جناب خان که شریک غم ما بوده‌اند.


هرسال که ما پنجره را پاک نمودیم

 

هی نشریه از طایفه‌مان غرض گرفتیم

 

گر شیشه تمیزش ننمودیم غمی نیست

از نشریه‌چون این همه اندرز گرفتیم

 

یاشیشه شکستیم درآن آخر اسفند

از شدت سرمای هوا لرز گرفتیم

 

چون شیشه شکستیم و دگر پاک نکردیم

یک کارگر کابلی از مرز گرفتیم

 

دادیم  سه تا سوتی جانانه دیگر

تا آبروریزی نشود درز گرفتیم


و چون کار حکومت مسلمین به دست: متموّل ابن متأهل عباسی افتاد بر آن شد تا ستون اسلام را در پهنای حکومتش استوار سازد و با نیت ترویج نماز دستور به بنای ‌دارالصلاة در دار الخلافه‌ ودارالاماره‌ و دارالبماله‌ها ادارت نمود. چون به سمعش رساندندی که: با اینکه فوائدش به نمازخوانان رسید که در جای بهتری نماز بخوانند ولی باز ساخت نمازخانه»؛ سخت برآشفت و امر به بنای دارالصلاتی بزرگتر در همان ادارات نمود و در مرات بعد نیز همین امر بداد تا کار به جایی رسید که داخل یک امارت چهارصد ذرعی، چهارهزار ذرع  دارالصلاة ساخته بودندی. دیگر، مریدان می‌ترسیدند چیزی بگویند مبادا بزرگترش بنا شود.

 

چون دوربه مستأجرعباسی رسید،حق‌الصلاتی برای کارمندانِ نمازخوان قرارداد. بدین‌‌ترتیب دارالصلاةها پرشد بی‌آنکه نمازی اضافه شود؛ چون عده کثیری به جای ادای صلاة، ادای صلاة را درمی‌آوردند. مستأجر عباسی به این حرکتش مغرور بود و هرکس حرفی از گسترش ریا می‌زد به مستخدم عباسی[1] می‌گفت که او را بیرون اندازند.

 

مستأصل عباسی چون بی‌ثمری امر پدش را دید دستور به کارهای فرهنگی در ادارات داد. تبلیغات نماز را ادارات رواج داد. مأمورانی گماشت برای تذکر لسانی نماز، مأمورانی برای نبشتن کتیبه‌های تبلیغاتی، مأمورانی برای نصب کتیبه‌ها و مأمورانی برای بلند خواندن از روی کتیبه‌ها و مأمورانی نیز برای تقدیر از این مأموران تا جایی که در نمازخانه‌ای که یک نفر نماز می‌خواند از دوازده نفر تقدیر همی‌کردند.

 

متأخر عباسی قلِّتِ نمازگزاران را از قلّتِ ساعت نماز دانست و دستور به دوساعته کردنِ وقت نماز داد و ساعاتی به ساعات استراحت کارمندان افزود.

 

مکمّل عباسی به منظور تباه نشدن وقت اداری، دستور داد که در آن دو ساعت در نمازخانه کارهای فرهنگی انجام شود؛ اعم از برگزاری جشنات و همایشات و یادبودات و بزن‌بکوبات و غیره ذلکات. فوقع ما وقع فجری ماجری.به همین ترتیب هرکس آمد برای بی‌نمازان طرحی نو برانداخت ولی کسی به فکر نمازخوانان نبود.

 



[1]این دیگر اسم حاکم نیست. واقعا مستخدم بوده

 


ما، قشر مظلوم و مستضعفِ زولبیاها به عنوان یکی از احزابِ فصلی و موسمی کشور، در اینجا جمع شدیم تا مراتب ناراحتی و خشم خودمان را از تمام شدنِ ماه رمضان اعلام کنیم. ما زولبیاها، اعلام میداریم که این چه وضعشه آقاااااااا؟ ماه رمضان تموم شد دیگه ما هیچی؟ مگه ما چی کم از شیرینی دانمارکی داریم با اون قیافه اش! سوال ما از مردم شریف ایران این است که آیا، مگر ما خوشمزه نیستیم؟ پس چرا تا ماه رمضان تمام میشود دیگه کسی حتی حال ما هم نمیپرسد؟ ما جمعیت مظلوم زولبیاها،

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همدلي مدرسه شاد و دل پذیر